دیدم گلی را در باغ زیبا گفتم بچینم از بین گلها یک دفعه دیدم رویش شده زرد از ترس کندن گل گریه می کرد او را نکندم دیدم که شد شاد عطر تنش را آن گل به من داد ...
قللکم توی خونه عزيز و مهربونه دستاشو تکون ميده چقده خوش زبونه مثل زنگ تلفن منو صدا می کنه وقت تنهايی من به من نگاه می کنه قللکم سلام ميده وقتی منو می بينه دستاشو باز می کنه &nbs...