وقتی که باران می یاد باران نم نم می یاد چترم و باز می شوم یک سرپناه می شوم تا که یک وقت خیس نشی اسیر باران بشی اگه یک وقت خیس بشی مریض می شی، تو خونه موندگار می شی پس وقتی باران می یاد باران نم نم می یاد هیچ وقت فراموش نشه من را بردار همیشه ...
هفت پرنده با هم، رو شاخه اي نشستند مثل روزاي هفته، هريك به رنگي هستند شنبه به رنگ پاييز، هميشه زرد رنگه يكشنبه رنگ سبزه، مثل چمن قشنگه دوشنبه نارنجي رنگ، رنگ قشنگ خورشيد سه شنبه ها بنفشه، گل بنفشه خنديد چهارشنبه ها آبيه، به رنگ آب دريا پنج شنبه ها نيلي، چون آسمون شبها جمعه به رنگ قرمز، بازي كنيد بچه ها شادي كنيد بخنديد، بازي كنيد بچه ها ...
از پشت کوه دوباره خورشید خانوم در اومد با کفشای طلا و پیرهنی از زر اومد آهسته تو آسمون چرخی زد و هی خندید ستاره ها رو آروم از توی آسمون چید با دستای قشنگش ابرا رو جابه جا کرد از اون بالا با شادی به آدما نیگا ...
ماهی تنگ بلور دریارو خواب می بینه خودش رو توی دریا میون آب می بینه ماهی تنگ بلور وقتی دلش می گیره از پشت شیشه ی تنگ آسمونو می بینه میگه چه آسمونی! به رنگ آب دریاس دریا برام این روزا فقط یه خواب و...
من یک مار درازم خوش نقش و خوش نگارم می خزم روی زمین چون دست و پا ندارم روی تنم پر از خال پر از نقش و نگاره نگاه کنید بچه ها رنگای زیبا داره خداوند توانا این رنگارو کشیده نقش و نگار و رنگی به این خوبی کی دیده؟ ...
توی حیاط خونه یک کبوتر نشسته دارم اونو می بینم انگار بالش شکسته شاید یه بچه ی بد سنگی زده به بالش بالش وقتی شکسته بد شده خیلی حالش کبوتر بیچاره ! الهی برات بمیرم ! الان برای بالت یه کم دوا می گیرم بالت رو زود می بندم اینکه غصه نداره حالت خوبِ خوب میشه پر می کشی دوباره ...
حلزون خال خالی آی حلزون شاخکی ! کجا می ری یواشکی؟ جلو میری یواش و ریزه،ریزه پوست تنت چه نرم و خیس و لیزه خالهای دونه،دونه داری به روی پشت خود یه لونه داری ساکتی و خجالتی و تنها بمون توی باغچه خونه ما ...