جوجه طلايي
جوجه جوجه طلايي نوكت سرخ و حنايي تخم خود راشكستي چجوري بيرون جستي گفتا جايم تنگ بود ديوارش از سنگ بود نه پنجره نه در داشت نه كس ز من خبر داشت دادم به خود يك تكان مثل رستم پهلوان تخم خود را شكستم اينجوري بيرون جستم ...